بررسی یک کارتون سیاسی با رویکرد نشانه‌شناسی ساختارگرا

بررسی یک کارتون سیاسی با رویکرد نشانه‌شناسی ساختارگرا (با ارجاع بینامتنی به روایت «ملانصرالدین» و اصطلاح «بر خر مراد سوار بودن»)

نویسنده: سیدمصطفی جهانبخت

در کارتونی، اثر «هادی حیدری» که در صفحه اینستاگرام او منتشر شد؛ «مسعود پزشکیان» رییس‌جمهور ایران سوار بر الاغی است که بر گردنش «وفاق» نوشته شده است. سوارکار شلاقی در دست دارد و برعکس روی الاغ نشسته، در حالی که الاغ بی‌توجه به او در دشتی سرسبز در حال چریدن می‌باشد. اگرچه این کارتونیست نام آشنای مطبوعات ایران، کمی بعد از انتشار، کارتون مورد نظر را از صفحه فضای مجازی خود حذف نمود، اما بازخوردهای منفی بسیاری نسبت به این کارتون شکل گرفت و حتی در خبرها آمده بود که با شکایت دادستانی تهران، علیه حیدری اعلام جرم شده است!

اگر به این اثر طنزآمیز، با بار سیاسی که دارد؛ با رویکرد نشانه‌شناسی ساختارگرا، با تمرکز بر مفهوم «دال/مدلول»، «تقابل‌های دوگانه» و «بینامتنیت»، نگاه دوباره‌ای کنیم، خواهیم دید که این اثر تلاش دارد معنایی ضمنی در پیوند با روایت آشنای «ملانصرالدین» و اصطلاح «بر خر مراد سوار بودن» را به بیننده بازنمایی کند.

۱- ساختار نشانه‌شناسی تصویر:

در نشانه‌شناسی ساختارگرا، هر نشانه از دال (صورت) و مدلول (مفهوم) تشکیل شده است. در کارتون مورد بحث:

- مرد سوارکار: دال = فردی جدی با کت و شلواری بر تن؛ مدلول = سیاست‌مداری مسئول و تلاش‌گر

- الاغ با واژه «وفاق»: دال = حیوانی در حال چرا در دشتی سبز؛ مدلول = نماد منفعت طلبی، لجاجت و ناهماهنگی غریزی

- ابزار هدایت: دال = شلاق؛ مدلول = اراده برای هدایت، کنترل عقلانی

- حالت سکون الاغ: دال = بی‌توجهی به سوار و چریدن؛ مدلول = نافرمانی، خودخواهی، مقاومت در برابر اصلاح یا وحدت

۲- خوانش واژگان و اصطلاحات فرهنگی:

اصطلاح «بر خر مراد سوار بودن» در زبان فارسی به‌معنای رسیدن به خواسته‌ها و تسلط کامل بر اوضاع است. در تصویر مورد بحث، در ظاهر مرد «بر خر مراد» سوار است، اما خر در حال بی‌توجهی و سکون است. در این خوانش، تصویر به‌صورت طنزآمیز، وارونه‌سازی این اصطلاح را نشان می‌دهد:

- سوارکار با نیت مثبت، ابزار هدایت دارد.

- خر اما خرِ مراد نیست؛ لجوج و بی‌حرکت است.

- خرِ مراد به خرِ نافرمان تبدیل شده و مانع تحقق ارادۀ عقلانی سوارکار برای حرکت شده است.

۳- تقابل‌های ساختارگرا:

در این خوانش، تقابل‌های زیر به‌وضوح در تولید معنا نقش دارند:

- عقل/غریزه: مرد به‌عنوان عقل فعال؛ خر تابع غرایز

- هدایت/نافرمانی: ابزار هدایت در برابر مقاومت بی‌منطق

- تلاش/سکون: قامت برافراشتۀ سیاست‌مدار در برابر انفعال خر

- هدف‌گرایی/بی‌تفاوتی: مرد در پی حرکت با وفاق؛ خر در پی منافع شخصی (چریدن)

۴- پیوند بینامتنی با ملانصرالدین:

روایت‌های ملانصرالدین اغلب حامل نقد اجتماعی با زبانی طنز هستند. یکی از روایت‌ها چنین است:

«ملانصرالدین برعکس روی الاغی نشسته بود که راه نمی‌رفت. مردم او را مقصر دانستند، اما ملا گفت: من درست نشسته‌ام، این خر است که غلط ایستاده است».

در پیوند با این کارتون:

- مرد سوارکار همانند ملانصرالدین سرشار از حکمت و مورد قضاوت مردمان است اما بی‌تقصیر!

- خر نماد زیردستانی است که نافرمان و منفعت طلب هستند و نه قربانی قدرت!

- بار معنایی روایت به نفع سوارکار و علیه ابزار (خر/وفاق) جهت‌گیری می‌کند.

نتیجه‌گیری:

در خوانشی ساختارگرایانه و بینامتنی، تصویر مورد بحث نه‌تنها نقدی بر سیاست‌مدار نیست، بلکه تصویری از مسئولیت‌پذیری، عقلانیت و ارادۀ او است که در مواجهه با زیردستانی ناهماهنگ، نافرمان، لجوج و به دنبال منافع غریزی، ناکام مانده است.

در این روایت، همانند روایت ملانصرالدین، حق با سوار خواهد بود؛ مشکل از خر است که راه نمی‌رود!

این بازخوانی با وارونه‌سازی برداشت غالب، ما را وادار می‌سازد تا نقش جامعه سیاسی و سازوکارهای مقاومت پنهان آن در برابر اصلاح و وفاق را بازاندیشی کنیم.

نهمین جشنواره مطبوعات، خبرگزاری ها و پایگاه های خبری لرستان برترین های خود را شناخت

نهمین جشنواره مطبوعات، خبرگزاری ها و پایگاه های خبری لرستان برترین های خود را شناخت

آیین اختتامیه نهمین جشنواره مطبوعات، خبرگزاری ها و پایگاه های خبری لرستان در آستانه عید مبعث برگزار و برگزیدگان بخش های دوازده گانه این جشنواره معرفی شدند.

به گزارش روابط عمومی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان لرستان، آیین اختتامیه نهمین جشنواره مطبوعات، خبرگزاری ها و پایگاه های خبری لرستان صبح دوشنبه نهم اسفند ماه و در آستانه عید سعید مبعث با حضور معاون سیاسی، امنیتی و اجتماعی و مدیران کل ستادی استانداری لرستان، مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی، معاون فرهنگی و رسانه و مدیران ستادی اداره کل، ریاست سازمان بسیج رسانه ای لرستان و اصحاب مطبوعات و رسانه استان در تالار شهید آوینی مجتمع فرهنگی هنری ارشاد خرم آباد برگزار شد.

در بخش پایانی این مراسم بیانیه و آراء هیات داوران جشنواره متشکل از اکبر قاضی زاده، فریدون صدیقی و محمودمختاریان به شرح زیر اعلام شد:

بخش گزارش:

رتبه نخست: فاطمه دارابی از پایگاه خبری تحلیلی یافته، رتبه دوم: امین امرایی از نشریه پاییزان، رتبه سوم: سکینه بیرانوند از خبرگزاری تسنیم و شایسته تقدیر: سمیه مرادی از نشریه خروشید جانان

بخش خبر:

رتبه نخست: نصراله صیاد بیرانوند از پایگاه خبری ماژین نیوز، رتبه دوم: آزیتا یوسفیان از خبرگزاری ایسنا و رتبه سوم: پریسا قربانی نژاد از خبرگزاری فارس

بخش تیتر:

رتبه نخست: سکینه بیرانوند از خبرگزاری تسنیم، رتبه دوم: زینب سامعی از نشریه پاییزان و رتبه سوم: سعیده خورشیدوند از نشریه خورشید جانان

بخش کاریکاتور اجتماعی:

رتبه نخست: سید مصطفی جهانبخت از نشریه بامداد لرستان، رتبه دوم: حسام شفیعی از نشریه گفتار ما و رتبه سوم: یاسر دلفان از نشریه سیمره 

بخش طنز مکتوب:

رتبه نخست: پرویز گراوند از نشریه سیمره، رتبه دوم: صصادق سیفی از نشریه سیمره و رتبه سوم: نگار بهاران از نشریه بهار لرستان

بخش کلیپ:

پگاه دالوند خبرگزاری تسنیم، رتبه دوم

هیات داوران در این بخش رتبه های اول و سوم را معرفی نکرد

بخش عکس:

رتبه نخست: الهه احمدی سبزوار از قاف نیوز؛ رتبه دوم: محمد یاراحمدی از خبرگزاری ایرنا و رتبه سوم: کامین ملکی از خبرگزاری فارس

بخش مصاحبه:

هیات داوران در این بخش دو اثر از الهام بابایی چگنی، خبرگزاری ایرنا و مرضیه حافظی از خبرگزاری ایسنا را به عنوان رتبه دوم مشترک معرفی کرد

 

هیات داوران در بخش شعار سال هیچ برگزیده ای نداشت

 

بخش یادداشت:

رتبه نخست مشترک: ماشاالله اکبری از نشریه سیمره و عباس دارایی از نشریه میرملاس نو

رتبه دوم مشترک: صادق سیفی از نشره سیمره و امین امرایی از نشریه پاییزان

رتبه سوم مشترک: مراد سپه وند و حمزه فیضی پور هر دو از نشریه سیمره

بخش یادداشت کرونا و مدافعان سلامت:

هیات داوران در این بخش مصطفی شکری و رضا پهلوانی، هر دو از نشریه سیمره را مشترکا حائز رتبه دوم دانست

بخش طراحی و صفحه آرایی:

رتبه نخست: عاطفه نظری از نشریه سیمره، رتبه دوم: بهناز طولابی از نشریه تمدن روز و رتبه سوم نگار بهاران از نشریه بهار لرستان

 

۹ اسفند ۱۴۰۰ ۱۷:۵۱

غزل

مرو از نظر که جانم همه چشم شد به راهت

به کجا روی که ما را ز تو شد چنین وجاهت

مکن این جفا تو یارا که رود دلم ز دستم

که ز درد این جدایی نرسد جز از کراهت

چه بگویمت تو ای دل که ز درد این جدایی

نشوم دوا نباشد به تو دوره ی نقاهت

بکشی مرا ز دوری تو ضعیفه را چه فتواست؟

به کدام مذهبستی که کنی چنین فقاهت؟

نگر از چه می گریزی به کجا چنین شتابان؟

نکند عقیله هرگز گذر از کوی سفاهت!

تو اگر روی به هر جا منم آن ساکن کویت

ز جنون من تو دانی نکنم ولی بلاهت!

دو سه بیت بی نمک من ز جفای یار گفتم

غزلی نشد که هیچش به غزل بَرد شباهت

 

17 دی ماه 1399

سید مصطفی جهانبخت

مصاحبه من با هفته نامه بامداد لرستان در سه شنبه 14 دی 1400 / سال بیست و پنجم / شماره 969

گفت و گو با سید مصطفی جهانبخت هنرمند برجسته و صاحب سبک لرستانی:

سوژه ها همیشه در اطراف ما هستند

گزارش: حامد چنگایی

سید مصطفی جهانبخت از چهره های هنری برجسته و فعال لرستانی است که در زمینه کاریکاتور و کارتون کار می کند. هنرمندی صاحب سبک و پر کار اما بی ادعا و فروتن. این هنرمند خوب، در عرصه ادبیات نیز صاحب اثر است کما اینکه کتابی در رابطه با اشعار مهستی گنجوی را از او می شناسیم. همچنین تبحر و تسلطی خاص بر زبان انگلیسی و امر ترجمه دارد. هرچند سید مصطفی جهانبخت بخاطر تواضع ذاتی خود از مصاحبه گریزان است اما با اصرار فراوان بامداد لرستان بالاخره هفته گذشته با او به گفت و گو نشستیم که حاصل این گفت و گو اکنون پیش روی شماست تا بهتر و بیشتر هنرمندان خود را بشناسیم.

- ابتدا در رابطه با کارتون توضیح بدهید که چیست و کارتونیست کیست؟

جهانبخت: کارتون نوعی از طراحی است که با سادگی در ترسیم به بزرگ نمایی یا کوچک نمایی در مشخصات بارز سوژه می پردازد و به طور ویژه به طراحی هایی گفته می شود که در روزنامه ها و مجلات منتشر می شود و به مسائل و مشکلات سیاسی و اجتماعی و نقاط قوت و ضعف آنها توجه دارد. البته با همین عنوان، فیلم های انیمیشن کارتونی را هم داریم که به آنها نیز کارتون می گویند و به شخصی که ترسیم کننده کارتون است کارتونیست گفته می شود.

- آیا باید بین کاریکاتور وکارتون فرق قایل شویم؟

جهانبخت: در مورد تعاریف این دو باید بگویم که کارتون و کاریکاتور تقریباً تعریف مشترکی دارند و تفاوتشان فقط در سوژه ای است که به آن می پردازند. سوژه در کارتون ممکن است فرد یا حیوان یا شیء و یا حتی یک تفکر و ذهنیت باشد. اما در کاریکاتور سوژه فقط انسان و ویژگی های بارز چهره و اندام او است که بزرگ نمایی یا کوچک نمایی می شود، آن هم به صورتی که چهره فرد برای بیننده قابل تشخیص باشد. در حقیقت کاریکاتور به نوعی جزئی از کارتون است.

- درمورد زبان کاریکاتور وکارتون توضیح دهید که چطور با مخاطب ارتباط برقرارمی کند؟

جهانبخت: سؤالی پرسیدید که جوابش بسیار طولانی است! اما در حد فرصتی که هست تا جایی که بتوانم کوتاه پاسخ می دهم. در اصل هنر به نوعی یک رسانه است و می دانیم که رسانه برای انتقال پیام هست. پیام این رسانه ای که هنر نام دارد، چه تئاتر باشد، یا فیلم و یا موسیقی، تنها زمانی توسط مخاطب درک می شود که زبان آن را بداند! در هر رسانه، اولین گام برای درک پیام، دانستن آن زبانی است که پیام با آن منتشر می شود. اگر شما بدون آنکه زبان ژاپنی را بدانید، پیام یک رسانه ژاپنی را ببینید، با آن ارتباط برقرار نخواهید کرد. کارتون و کاریکاتور نیز که زیرمجموعه هنرهای تجسمی محسوب می شوند، رسانه ای هستند که از زبان بصری استفاده می کنند. هنرمند کارتونیست و کاریکاتوریست با این رسانه در تلاش است تا با زبانی ساده و با استفاده از کمترین عناصر بصری با مخاطبین ارتباط برقرار کند. اما همین سادگی و استفاده از کمترین عناصر بصری، کارتون و کاریکاتور را به استفاده از زبان و بیان طنزآمیز، کنایات، ایهام و اشاره، استعاره ها و نمادها هدایت می کند. بنا بر این مخاطب باید به مجموعه ای از این نمادها و اشارات و کنایات نیز آشنایی داشته باشد. به عنوان مثال، صندلی وسیله ای برای نشستن است اما ممکن است نمادی از قدرت و حکومت در نظر گرفته شود. حال اگر در کارتونی یا کاریکاتوری به جای سر یک شخصیت، یک صندلی قرار گرفته باشد، معنی آن بدون دانستن معنی نماد صندلی درک نخواهد شد. در حقیقت مخاطب باید از الفبای سواد بصری و اصول زیبایی شناسی تصویر و همچنین از نمادها و نشانه های تصویری رایج در فرهنگ و بالطبع در ادبیات و هنر آشنایی نسبی داشته باشد تا بتواند با یک اثر کارتون ارتباط برقرار کند.

- عموماً شما سوژه را انتخاب می کنید یا سوژه به سراغ شما می آید؟

جهانبخت: سوژه ها همیشه در اطراف ما هستند. فقط باید کمی دقت کنیم و از بین آنها دست به انتخاب بزنیم. سوژه ای که تکراری نباشد یا اگر تکراری بود نوع ارائه آن تکراری نباشد. البته گاهی هم سوژه ای از دور همه را کنار می زند و خودش را نشان می دهد!

- از چه زمانی و چطور به سمت این بخش تمایل پیدا کردید؟

جهانبخت: پدرم فرهنگی بود و تا به یاد دارم همیشه کاغذ و قلم در خانه ما به وفور یافت می شد و مهمترین سرگرمی کودکی ما، طراحی و نقاشی بود. یکی دیگر از سرگرمی های ما در سالهای جنگ عراق ضد کشورمان، خواندن مجلات و روزنامه ها بود. مادرم مجله «زن روز» می خرید و هر وقت من همراهش بودم از دکه روزنامه فروشی در سبزه میدان، «کیهان بچه ها» را با آن تصویرسازی های کارتونی برای من می خرید. مجلات «دانستنیها»، «کیهان ورزشی» و «دنیای ورزش» هم در خانه اقوام پیدا می شد که گاه گاهی در آنها کارتونی چاپ شده بود. در همان سالهای جنگ، نشریه «فکاهیون» هم چند باری برای من خریدند که کارتون ها و کاریکاتورهای اساتید بزرگی در آن چاپ می شد. پس از جنگ هم که نشریات «طنز و کاریکاتور» و «گل آقا» منتشر شدند، در تربیت بصری ما و آشنایی با کارتون بسیار مؤثر بودند. همه اینها دست به دست هم دادند تا بدون داشتن مربی در زمینه کارتون و کاریکاتور گاه گاهی کارهایی انجام بدهم. اما به صورت رسمی با شروع فعالیت «خانه کاریکاتور لر» توسط هنرمند هم استانی جناب آقای «داود یاراحمدی» در سال 1375 به جمع کارتونیستها و کاریکاتوریستهای آن روزهای خرم آباد وارد شدم.

- گفتید در آن روزها، مگر این روزها کارتونیستها و کاریکاتوریستهای خرم آباد کجا هستند؟

جهانبخت: در آن روزها حدود هشتاد نفر عضو خانه کاریکاتور لر بودند که البته شاید شصت نفری از آنها هنرجو محسوب می شدند، اما هنرجویانی بودند که آثارشان از کارتونیستهای خوب کشور چیزی کمتر نداشت. با مهاجرت بعضی از اعضای اصلی برای تحصیل و کار به سایر نقاط کشور در آن زمان، کم کم خانه کاریکاتور و اعضایش از هم پاشیده شد. به قول معروف که می گویند «غم نان اگر بگذارد»، غم تأمین معاش نگذاشت جمع کارتونیستهای خرم آباد جمع بماند!

- یعنی در استان ما یک هنرمند، به خصوص در رشته هایی مثل رشته شما، نمی تواند از طریق پرداختن حرفه ای به هنر زندگی اش تأمین شود؟

جهانبخت: امیدوارم از پاسخی که می دهم سوءبرداشت نشود! کارتون و کاریکاتور برای انتشار و انتقال پیام نیاز به رسانه های مکتوب و مجازی دارند. قبل از هر جایی همین نشریات و خبرگزاری های استان را نگاه کنید. کاری ندارم به خبرگزاری ها و نشریات سراسری که متصل به جاهای خاص هستند و این را هم می دانم که اوضاع نشریات چاپی مستقل و رسانه های آنلاین هم زیاد خوب نیست. اما چند تا از آنها ستون کارتون و کارتونیست و کاریکاتوریست دارند؟ چند تا از آنها عکاس استخدام کرده اند و برای عکس هایش هزینه می کنند؟ کدام خبرگزاری و پایگاه خبری مستقل به نویسندگانش حق التألیف می دهد؟ همه اینها به کنار، کدام اتحادیه و صنف هنری و مطبوعاتی در مورد حقوق مادی و معنوی آثار هنرمندان و نویسندگان پیگیر بوده است؟ حتماً دیده اید که بعضی اوقات اثر یک هنرمند یا یک نویسنده را بدون اطلاعش و یا حتی بدتر بدون ذکر نامش در رسانه ای منتشر کرده اند. وقتی حقوق مادی و معنوی آثار هنرمندان و نویسندگان برای رسانه ای اهمیت ندارد، چطور آن رسانه می خواهد از حقوق مردم دفاع کند؟ به نظرم هیچ هنرمندی از طریق رسانه های استان و حتی رسانه های سراسری در زمینه هنر کارتون و یا حتی نوشتن نمی تواند زندگی اش را تأمین کند. حالا البته وضع رسانه های سراسری هم بهتر از استانی ها نیست، مگر آنها برای یک اثر کارتون یا عکس یا نوشته و مقاله چقدر پرداخت می کنند؟! پول یک کیلو هویج هم نیست!

- اصولاً اقتصاد هنر در استان می تواند گرداننده زندگی هنرمندان باشد؟

جهانبخت: در این استان بستگی دارد در چه رشته ای باشد. مثلاً هنرمندان موسیقی با استقبالی که مردم از آموزش موسیقی و یا برپایی کنسرتها می کنند وضع نسبتاً بهتری دارند. البته نه همه آنها بلکه تعدادی که به سطحی رسیده باشند که بتوانند کلاس و کنسرت برگزار کنند که آن هم فصلی است و دائمی نیست. اما بسیاری دیگر از هنرمندان در رشته هایی مثل تئاتر و هنرهای تجسمی در استان فرصت های چندانی ندارند و حتی بهتر است بگویم اصلاً فرصتی ندارند تا از طریق هنرشان امرار معاش کنند. اصولاً اقتصاد هنر در جایی رشد خواهد کرد که اقتصاد آن به حدی پیشرفت کرده باشد که مردمانش حالا برای پر کردن جاهای خالی زندگیشان به هنر هم نگاهی کنند. مگر استان ما استانی پیشرفته از لحاظ اقتصادی است که بخواهیم اقتصاد هنری اش رشد کرده و پیشرفته باشد؟ همین می شود که مهاجرت هنرمندان هم استانی به تهران و حتی خارج از کشور را شاهدیم!

- به نظرشما خوب است که هنرمندان شغلی درکنار هنرشان داشته باشند یا نه؟ یا اینکه وقتشان صرف کار حرفه ای هنر شود؟

جهانبخت: در ایران باید شغل دیگری داشته باشید و برای دل خودتان هنر را دنبال کنید. این امر هم موجب می شود که هنر حرفه ای نشود. تعداد اندک هنرمندان حرفه ای در ایران نشان دهنده این هست که هنر هنوز حرفه ای نشده است، حتی در سینما! سینمایی که اصولاً باید نتیجه همه هنرها و حتی نتیجه صنعت باشد! نه صنعت ما پیشرفت کرده و نه هنر ما! هر چه داریم از قدیم داشته ایم و از قدیم هم گفته اند: «داشتم، داشتم، حساب نیست».

- بین کار و هنرتان چطور ارتباط برقرارمی کنید؟

جهانبخت: کار من از بخت و اقبال خوب در ارتباط مستقیم با دوستان هنرمند و ادیب و فرهیخته هم استانی است. در اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی لرستان به عنوان کارشناس امور مؤسسات فرهنگی هنری در تشکیل پرونده و صدور مجوز مؤسسات به این دسته از دوستان خدمت می کنیم. گاهی که به ما سری می زنند و برای کار اداری مراجعه می کنند، گپ و گفتی می کنیم و از احوالشان با خبر می شویم. در همین صحبت ها بعضی سوژه های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی را با هم مرور می کنیم و نتیجه اش بعضی اوقات می شود کارتون یا نوشته و یا شعری!

- راستی دستی هم در نویسندگی دارید! یک کار تحقیقی در رابطه با مهستی گنجوی از شما مطالعه می کردم که خیلی خوشم آمد. به تحقیق و تالیف هم علاقه دارید؟ در مورد این اثر توضیح می دهید؟

جهانبخت: سپاس از لطف شما! بله! گاه گاهی در کفش دوستان شاعر و نویسنده، نوک پایی می زنیم! راستش کتاب «مهستی گنجوی، تصویرگر کلمات» نگاهی است بر مسأله بیان در رباعیات این بانوی شاعر عهد سلجوقی که کمتر به او پرداخته شده است. تعدادی از رباعیات او را از نظر تشبیهات، کنایات و سایر مسائل بیانی مورد بررسی قرار دادم. این عناصری که گفتم در خلق تصاویر در شعر جایگاه ویژه ای دارند. مهستی گنجوی هم با ظرافت های بسیار در رباعیات خود از آنها استفاده کرده و شعری قوی دارد. بی اغراق بگویم شاید این اولین کتاب در زمینه نقد و معرفی شعر مهستی است.

- با کارترجمه چطور؟ به نظر من از مترجمین خوب هستید.

جهانبخت: ممنونم که این نظر را نسبت به من دارید! راستش فقط یک ترجمه مشترک از من با دوست هنرمند بزرگوارمان آقای «عیسا امیری چولاندیم» توسط انتشارات «فرهنگسرای میردشتی» با نام «طراحی صنعتی؛ نگرش ها، شیوه ها» در سال 1394 منتشر شده است. گاه گاهی هم شعری یا مطلبی که نظرم را جلب کرده، ترجمه می کنم و با لطف دوستانی مثل دکتر «احمد بیرانوند» که از شاعران هم استانی و صاحب سایت ادبی «آوانگاردها» است در آنجا یا در وبلاگ شخصی خودم و یا صفحات دنیای مجازی منتشر می کنم. پس خیلی مانده تا مترجم خوبی باشم!

- هیچ به این فکر کرده اید که ترجمه را حرفه ای ادامه بدهید؟

جهانبخت: ترجمه هم مثل خیلی کارهای دیگر وابسته به اوضاع اقتصادی است که وضعش را بهتر می دانید. بازار نشر را هم که می دانیم اوضاعش چطور است. کتابی چاپ می شود با پنجاه نسخه! صد نسخه! چیز دیگری که هست، اینکه مترجمی چند سال روی کتابی کار کرده و منتشر شده؛ ناگهان می بینید همان ترجمه را با ویرایش یا بدون ویرایش، یک انتشاراتی که نه؛ بلکه چند ناشر دیگر هم وارد بازار کرده اند! بعضی قوانین حفظ حقوق مادی و معنوی آثار یا همان copy right در ایران وجود دارد؛ اما مثل خیلی از قوانین دیگر ضمانت اجرایی ندارد! ضمانت اجرای نقض حقوق مالکیت ادبی و هنری می‌تواند کمک کننده باشد به حفظ بیشتر حقوق پدیدآورندگان آثار. در ایران قوانین متعددی در این زمینه وجود دارند. قانون حمایت از حقوق مؤلفان و مصنفان و هنرمندان، قانون ترجمه و تکثیر کتب و نشریات و آثار صوتی، قانون حمایت از حقوق پدیدآورندگان نرم افزارهای رایانه ای، قانون مطبوعات و قانون اصلاح قانون مطبوعات؛ که همگی به صورت پراکنده در سالهای مختلف مصوب شده اند. حدود سال 1390 هم البته لایحه جامع حمایت از حقوق مالکیت ادبی و هنری و حقوق مرتبط که در آن به صورت یکپارچه به بحث ضمانت اجراهای نقض حقوق مالکیت ادبی و هنری پرداخته شده توسط دولت وقت به مجلس داده شده که متأسفانه هنوز به تصویب نرسیده است. همچنین ایران عضو هیچ کدام از کنوانسیون های بین المللی مرتبط با حقوق مؤلفین نیست. برای مثال «موافقتنامه تریپس» را اگر ایران بپذیرد، آثار پدیدآمده در ایران در هر کجای جهان شامل حفظ حقوق مالکیت مؤلفین خواهد بود.

- صحبت پایانی!

جهانبخت: ممنون از لطف شما!

حکایتی دیگر از شیخنا

آورده اند که شیخنا (اعلی الله مقامه الشریف) خرقه بر سر کشیده بود و پنهان از راهی می گذشت. مریدان چون او را دیدند که پنهان همی گذرد، بر گرد او حلقه زده و راه بر او بستند که یا شیخ این حالت چون است و از کجا آمده ای و به کجا همی روی؟ شیخ زیر لب فرمود که از کوی یار می آیم و به کوی یار می روم.

بیت
پنهان ز دیده ی یاران به کجا توان شدن
جز کوی یار به کوی یار روان شدن
مریدان جمله فریاد زدند و پیرهن چاک دادند و خاک بر سر ریختند و شیخ را بر دوش گرفتند و بردند.
ظریفی اینها همه می دید و می خندید. گفتندش چون است خنده ی تو ای ملعون؟ گفت بر مریدان می خندم که شیخ حقیقت گفت و مریدان ندانستند. گفتند که بسیاری مریدان و عاقلان ندانند که شیخ چه گوید، تو بی بصیرت، حقیقت گفتار شیخ از کجا فهم توان کردی؟
ظریف گفت که شیخ را دو خانه است در هر سوی شهر و در هر خانه یاری دارد چون قرص قمر و پنجه ی آفتاب. پس حقیقت گفت چون گفت ز کوی یار آمده و به کوی یار می رود.
بیت
نهان ز چشم یار مه جبین و سیم اندام
رود به منزل آفتاب چهره ای گندم فام
در برخی حکایات گفته اند که آن ظریف بنگاه معاملات املاک داشت.

سید مصطفی جهان بخت 
بیست و چهارم آبان سال هزار و چهارصد شمسی

برگزیدگان نخستین دوسالانه طنز مطبوعات غرب کشور معرفی شدند


آیین اختتامیه نخستین دوسالانه طنز مطبوعات غرب کشور به صورت محدود و با رعایت کامل پروتکل های بهداشتی در خرم آباد برگزار و برگزیدگان این جشنواره در بخش های مختلف معرفی شدند.


به گزارش روابط عمومی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان لرستان، آیین اختتامیه نخستین دوسالانه طنز مطبوعات غرب کشور، صبح دوشنبه سوم آذر ماه با حضور مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی، معاون فرهنگی و مطبوعاتی و مدیران وکارشناسان ستادی اداره کل، مدیر عامل خانه مطبوعات و خبرگزاری های استان و تعدادی از برگزیدگان این رویداد به صورت محدود و با رعایت کامل پروتکل های بهداشتی در سالن کنفرانس این اداره کل برگزار گردید.
هیات داوران دوسالانه طنز مطبوعات غرب کشور متشکل محمود مختاریان، رضا خدری، حسن حیدری و مصطفی اشتری از دفتر مطالعات و برنامه ریزی معاونت مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزیدگان این رویداد را در بخش های مختلف به شرح زیر اعلام نمودند:
- طنز مکتوب
رتبه اول: الهام خوشناموند از هفته نامه سیمره- استان لرستان
رتبه دوم: مهری پهلوانی از روزنامه یادگار امروز- استان لرستان
رتبه سوم: وحید حاج سعیدی از هفته نامه سیمره- استان لرستان
- یادداشت
رتبه اول: آرش کاظمی از پایگاه تحلیلی خبری یافته- استان لرستان
رتبه دوم: شیرزاد بسطامی از پایگاه تحلیلی خبری یافته- استان لرستان
رتبه سوم: امین جعفری از پایگاه تحلیلی خبری یافته- استان لرستان
- کاریکاتور
رتبه اول: یاسر دلفان از هفته نامه سیمره- استان لرستان
رتبه دوم: مصطفی جهانبخت از هفته نامه بامداد لرستان- استان لرستان
رتبه سوم: بابک شاکری از استان کرمانشاه
- کاریکلماتور
در این بخش هیات داوران صغری سپهوند از هفته نامه افلاک امروز، استان لرستان را به عنوان منتخب برگزید.
- شعر
در این بخش هیات داوران منوچهر حافظی از هفته نامه آریا، استان لرستان را به عنوان منتخب برگزید.
- بخش ویژه ( کرونا )
رتبه اول: عطا شعبانی از نشریه همدان پیام- استان همدان
رتبه دوم: محدثه باباعلی مقدم از هفته نامه صدای رسا- استان لرستان
رتبه سوم: اقدس فیضی از هفته نامه آریا- استان لرستان
- بخش ویژه ( گزارش سیل )
هیات داوران در این بخش فاطمه نیازی از خبرگزاری تسنیم نمایندگی استان لرستان را به عنوان منتخب برگزید.
- بخش ویژه ( محیط زیست )
هیات داوران در این بخش اکبر بابایی منفرد از هفته نامه حرف دل استان لرستان را به عنوان منتخب برگزید.

فراخوان نخستین دوسالانه طنز مطبوعات و رسانه‌های غرب کشور منتشر شد

طراح پوستر: سید مصطفی جهانبخت
طراح پوستر: سید مصطفی جهانبخت

نخستین دوسالانه طنز مطبوعات و رسانه‌های غرب کشور با همکاری اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی و خانه مطبوعات و خبرگزاری های استان لرستان، 22 مرداد ماه به میزبانی خرم آباد برگزار می شود.

 به گزارش روابط عمومی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان لرستان، فراخوان نخستین دوره دوسالانه طنز مطبوعات و رسانه‌های غرب کشور با حضور استانهای ایلام، کرمانشاه، کردستان، همدان و لرستان به این شرح منتشر شد:

 امروزه با گسترش روزافزون شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی، تلاش در راستای حمایت از نشریات محلی و رسانه‌های مکتوب و نوشتاری یکی از اولویت‌های اصلی کشور در حوزه فرهنگ و اطلاع‌رسانی به شمار می‌رود. این مهم در اولویت سیاست‌های معاونت امور مطبوعاتی و اطلاع‌رسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی قرار گرفته است. در همین راستا برگزاری دو سالانه طنز مطبوعات و رسانه های منطقه غرب می‌تواند در جهت اعتلای این حوزه و ارزیابی کیفی آنان موثر و مفید باشد. به همین منظور دو سالانه طنز مطبوعات و رسانه، با محوریت خانه مطبوعات و خبرگزاری های استان لرستان و حمایت اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان لرستان برگزار می‌شود. دبیرخانه دوسالانه از کلیه روزنامه‌نگاران اعم از نویسندگان، خبرنگاران، عکاسان مطبوعات و خبرگزاری‌ها و پایگاه‌های اطلاع رسانی دارای مجوز دعوت می‌کند تا آثار خود را براساس محورها و بخش‌های اعلام شده، به دبیرخانه ارسال نمایند. تمام روزنامه‌نگاران شاغل و آزاد که در مطبوعات محلی، استانی و منطقه ای,نمایندگی خبرگزاری‌ها، پایگاه‌های اطلاع رسانی استان و نمایندگی نشریات سراسری در استان­ها(ویژه نامه‌های استانی) فعالیت می‌کنند، در این جشنواره می‌توانند شرکت نمایند.

 

اهداف :

• تقویت تعامل بین رسانه ها با دستگاه های اجرایی و نقد پذیری در قالب طنز

• معرفی فرصت و قابلیت رسانه های محلی در انعکاس مسایل مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی

• کمک به توسعه ی فضای رسانه ای و تقویت جایگاه مطبوعات و رسانه ها

• افزایش رقابت مؤثر و سازنده در تعالی و توسعه محتوایی رسانه ها

• کمک به ارتقای کمی و کیفی آثار تولیدی در رسانه های محلی

• ایجاد زمینه پویایی و نشاط رسانه ای 

 

بخش ها و محورهای جشنواره :

تمامی فعالان عرصه رسانه ها اعم از «مکتوب، خبرگزاری ها و پایگاه های خبری» دارای مجوز فعالیت از معاونت مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی می توانند آثارشان را در بخش ها و محورهای زیر به دبیرخانه شرکت دهند:

*طنز مکتوب شامل :

۱- داستان

۲- شعر

۳- کاریکلماتور

* طنز تصویری شامل:

۱- کاریکاتور

۲- کارتون

۳- کمیک استریپ

۴- عکس

 

بخش ویژه :

 فعالان عرصه رسانه «مکتوب، خبرگزاری ها و پایگاه های خبری» دارای مجوز فعالیت از معاونت مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی می توانند در محورهای این بخش شرکت کنند:

۱- سیل

۲- کرونا

۳- محیط زیست

 

شرایط جشنواره :

• آثار ارسالی در هر بخش باید در دوره زمانی مرداد ماه ۱۳۹۷ تا مرداد ماه ۱۳۹۹ منتشر شده باشند.

• آثار ارسالی باید به نام منتشر شده باشد. 《برای آثار منتشره فاقد نام، تأیید صاحب اثر از سوی مدیرمسئول الزامی است》.

• هر متقاضی می تواند در بخش اصلی ۲ محور (هر محور حداکثر ۳ اثر) و یک موضوع از بخش ویژه (حداکثر ۲ اثر) را برای ارسال اثر انتخاب کند.

• مطالب مربوط به مطبوعات لغو مجوز شده، فاقد مجوز و همچنین بولتن‌های داخلی ادارات یا وبلاگ ها امکان شرکت در جشنواره را نخواهند داشت.

• متقاضیان شرکت در جشنواره از ۱۳۹۹/۰۴/۰۱تا ۱۳۹۹/۰۵/۰۱ مهلت دارند با مراجعه به پست الکترونیک tanzmatbooat1399@gmail.com  آثار خود را بارگذاری کنند.

• ارسال اثر منتشر شده در صفحه رسانه به صورتی که نام رسانه و زمان انتشار مشخص باشد، الزامی است.

• در بخش عکس علاوه بر تصویر منتشره در صفحه نشریه ارسال نسخه اصلی ضروری می­باشد.

 

گاه شمار اجرائی جشنواره :

• اطلاع رسانی فراخوان:  ۱۳۹۹/۰۴/۰۱

•  بارگذاری آثار ( مهلت ارسال ): ۱۳۹۹/۰۴/۰۱ تا ۱۳۹۹/۰۵/۰۱

• داوری آثار: ۱۳۹۹/۰۵/۰۱ تا ۱۳۹۹/۰۵/۱۰

• معرفی و تقدیر از برگزیدگان: ۱۳۹۹/۰۵/۲۲

 

 اطلاعات تماس :

 نشانی: خرم‌آباد، میدان ۲۲بهمن، اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی لرستان، خانه مطبوعات و خبرگزاری­های استان لرستان، دبیرخانه دوسالانه طنز مطبوعات و رسانه­ های غرب کشور ، تلفن تماس: ۳۳۲۴۱۲۶۶-۰۶۶

تالیف کتاب ''مهستی گنجوی، تصویرگر کلمات''، توسط پژوهشگر لرستانی

 

 

 

 

 

 

 

کتاب "مهستی گنجوی، تصویرگر کلمات" نوشته سید مصطفی جهانبخت، پژوهشگر لرستانی، توسط انتشارات سنگ نِبِشته خرم آباد منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش روابط عمومی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان لرستان، به گفته مولف، در این کتاب،  برای اولین بار به ظرایف و دقایق رباعیات مهستی گنجوی، شاعر قرن ششم هجری پرداخته شده است که در محافل و مجامع ادبی کمتر درباره ی آن صحبت کرده اند.

جهانبخت افزود: در این کتاب ضمن بررسی اجمالی درباره ی زمان زیستن این بانوی شاعر، به مساله بیان در رباعیات او پرداخته ام و با استخراج تشبیهات، کنایات و استعارات در رباعی های مهستی، به دنبال آشنا کردن خوانندگان و علاقه مندان شعر فارسی با تصویر‌سازی های بدیع این شاعره بوده ام .

لازم به ذکر است که کتاب" مهستی گنجوی، تصویرگر کلمات " در ۱۵۰ صفحه و به تعداد یک هزار نسخه در دی ماه سال جاری توسط انتشارات سنگ نِبِشته خرم آباد منتشر و به بازار نشر ارائه گردید.

۱۶ دی ۱۳۹۸ ۱۳:۵۹

لینک خبر

غزل

دائما'' خوش نیست احوال ما از ما چه می پرسی؟
گشته آشفته هر شب خواب ما از ما چه می پرسی؟
بهر این گردون دون پرور هراسان و ملولی
ارض خاکی را مخواه از سما از ما چه می پرسی؟
جستجویی کن بجو تا بیابی راه کعبه را
در صفا گم گشت قبله نما از ما چه می پرسی؟
پیش یاران از چه نالیم و با که گویم چون شده است؟
یار ما دیوی است انسان نما از ما چه می پرسی؟
مرده ها می بلعد و زنده است بر لاشه چرخیدن
بر سعادت پیشگی از هما از ما چه می پرسی؟
زاهدان اندر خرابات و صوفیان در میکده
از هزاران قوم بی رهنما از ما چه می پرسی؟
یک دو روزی بهر روزی خوردن از خوان کریمی
ماست خوردی یا مرغ مسما از ما چه می پرسی؟
لاجرم از دور گردون و از یاران ناسپاس
دائما'' خوش نیست احوال ما از ما چه می پرسی؟

سید مصطفی جهانبخت ۱۳۹۸/۸/۱۵

جیلینگ جیلینگِ زنگ پیامک

توضیح: ماجرای این شعر واقعی است! لطفاً با ریتمی که مرحوم مرتضی احمدی یا مرحوم جلال همتی می خواندند، بخوانید! اصلاً در ذهنتان صدای ایشان طنین انداز شود! البته صدای گروه همخوان به سبک برنامه «صبح جمعه با رادیو» یادتان نرود!

جنابِ سرهنگ دستم به دامنت

ای فدای قبه های پیرهنت

مشکلی دارم خوب بده گوش

بهر رفعش خدا را تو بکوش!

قصه این است که من از دیروز

دردی افتاده به جانم جانسوز

من یکی شوفرِ یک اداره ام

سر به زیر و ساده و افتاده ام

همسری دارم و دو تا فرزند

که نشانند بر لب ما لبخند

حال ما خوب بود شکر خدا

ولی دیروز، شروع شد ماجرا

(گروه همخوان: داری داری داری دارام دارام دام

داری داری داری دارام دارام دام دارام دام)

صبح مثل همیشه رفتم اداره

که بِهِم گفتن مدیر کارِت داره

ناشتایی نخورده و دست به سینه

خدمت مدیرکل رسیدم مرا ببینه

داد دستور که هر چه با شتاب

ماشین اداره را کنم چِکاب!

داشت آن روز یکی دو جلسه

و می گفت باید کمی زود برسه

الغرض وقت اداری بود و با مدیرکل

سوی استانداری می رفتیم از روی پل

که جیلینگ جیلینگِ زنگ پیامک

آمد و گفتم ولش کن به درک

باز دوباره تبلیغات این دکان و آن دکان

شده سرریز برایم زین جهان و آن جهان

بعد از آن که جلسه شُدِش خلاص

آقای مدیرکل را برساندم به کلاس

کلاس مدیریت در اقتصاد و هندسه

برای مدیرکلی که میگن مهندسه!

خلاصه بگم که بعد از کلی کار

راهی منزل شدم برای ناهار

(گروه همخوان: داری داری داری دارام دارام دام

داری داری داری دارام دارام دام دارام دام)

دست و رو شستم و با عهد و عیال

سر سفره اشکنه بی قیل و قال

سفره را جمع کردیم و کردیم شکر خدا

که به ما داده توانِ خوردنِ اشکنه را

گفتمش ای همسر محبوب و ناب

تا تو ظرف شوری، کنم من لَختی خواب

وسط هال کشیدم دراز تا بخوابم

که یِهو جیلینگ جیلینگِ پیامک اومد یادم

به خانم گفتم ای عزیزتر از جونم

اون موبایل را بده پیغام بخونم

یا خودت برام بخون ببینم کی بوده؟

پیغام از صبح تا حالا یکی بوده!

گوشی موبایل را برداشت و نداشت

یک قیافه ای گرفت سابقه نداشت

اِسکاچِ پُر کف و آب را زد زمین

گفت اینجا دیگر نمی مونم، ببین!

پرسیدم بگو چی شده اِی عزیز من

که می خوای قهر بکنی شما زِ من؟!

(گروه همخوان: داری داری داری دارام دارام دام

داری داری داری دارام دارام دام دارام دام)

گفت فکر می کردم که تو؛ شوفری و ساده ای!

صبح تا شب اداره ای؛ پشت فرمون، جاده ای!

بَه بَه و بَه بَه! عجب چه شوهری!

زیرآبی می روی جا شوفری!

حالا که حقوق تو در حدِ اشکنه شد

چرا شلوارت اینقدر زود دو تا شد؟!

کی بوده باهات؟ بگو تا بدونم!

من خرم اگر که با تو بمونم!

فکر می کردم اداره می روی اما نگو

رفتی دختربازی! زودباش بگو!

ناگهان چپ شد چشمان من

که چه تهمتی بُوَد زد بر من؟!

گفتمش بانوی نیک و راستگوی

این چه حرفیست؟ از کجا آمد؟ بگوی!

گفت با گریه و چشمی پر ز خون

برو گم شو! پیامک را بخون!

(گروه همخوان: داری داری داری دارام دارام دام

داری داری داری دارام دارام دام دارام دام)

گوشی را برداشتم و کفها را کردم پاک

دیدم آن پیغامک وحشتناک

«مالک محترم خودرو پلاک فلان

در فلان تاریخ و در بهمان زمان

کرده ای کشف حجاب در ماشین

روسریت افتاده بوده رو زمین!

جرم سنگینی شده در ماشینت

ضمن هشدار بیا ببینیمت!

با سپاس به دیدنت مشتاقیم

چاکرت پلیسهای امنیت اخلاقیم!»

(گروه همخوان: داری داری داری دارام دارام دام

داری داری داری دارام دارام دام دارام دام)

دهنم باز شد و روی سرم دو تا شاخ

زانوهام لرزید و قلبم شد سوراخ

من اداری ام این چه برزخیست

اداره بفهمه اخراج قطعیست

آخر این ماشین پلاکش سفیده

شخصیه و خوب سواری میده

بعضی وقتا که حواسم هم هست

می زنم من تک و توکی دربست

نکند مسافری بوده و من بی خبر

جملگی سودهایم شده ضرر

هر چی فکر کردم در آن زمان

کی با من بوده است در آن مکان

که پیامک پلیس امنیت

پیش خانم برده از من حیثیت!

(گروه همخوان: داری داری داری دارام دارام دام

داری داری داری دارام دارام دام دارام دام)

یافتم یافتم گفتم چون ارشمیدس

که تو ای خانم زودتر بپرس!

این که تاریخ امروزِ داره

با مدیرکل بودم از اداره

جلسه رفتیم و بعدش هم کلاس

اومدم خونه، دست خالی و آس و پاس!

گفت خانم پس چرا این پیامک

اومده برای تو ای بی نمک؟!

گفتم آخر من چه می دانم صنم

مگر اینکه؛ مدیرکل یا من زنم!

می روم فردا من به نزد ایشان

تا کنند این درد ما را درمان!

(گروه همخوان: داری داری داری دارام دارام دام

داری داری داری دارام دارام دام دارام دام)

حال از صبح گرفتم مرخصی

که جناب سرهنگ به دادم برسی!

این گواهینامه و این برگه مأموریت

جلسه داشت مدیرکل به فوریت

می تونید زنگ بزنید ادارمون

از حراست بگیرید نشونمون

سرتون اگه خلوته و نیست شلوغ

ببینید ما راست میگیم یا که دروغ!

مأمور شما که داده پیامک

لابد اشتباه دیده و نداشته عینک!

(گروه همخوان: داری داری داری دارام دارام دام

داری داری داری دارام دارام دام دارام دام)

جنابِ سرهنگ کرد اِهِن اوهون

که یعنی بسّه دیگه ساکت بمون!

گفت این چه حرفیه که می زنی

اشتباهی نشده سرِ سوزنی!

مطمئن باش که لابد خودت بودی

توی حرفهات خودت سوتی دادی

ماشین اداره تون را بردی

کی را دربست بردی و آوردی؟!

نکنه مسافرت بوده زنی؟

و می خوای ما را گول بزنی!

برگ مأموریتت جعلی که نیست؟!

جعلی هم باشه اگر، پیدا نیست؟!

تو را باید بفرستیم دادگاه

مستقیم همینجا از این پاسگاه!

تو که با ماشین دولت مسافر می زنی

به ما تهمت اشتباه کردن می زنی؟!

(گروه همخوان: داری داری داری دارام دارام دام

داری داری داری دارام دارام دام دارام دام)

گفتمش غلط بکردم ای خدا!

اشتباه نکرده مأمور شما!

اشتباه از رایانه است مثل همیشه

اشتباهه سیستمه، هیچ کاریش نمیشه!

معذرت می خوام من از محضرتون

بگویید چیکار کنم من براتون؟

آخه دادگاه اگر بفرستیدم ای سرهنگ

می دونید نونِ زن و بچه ام شده سنگ

آخر ای سرهنگ شما رحمی بکن

به حراست ادارمون تلفون نکن!

من که جز راست نگفتم به شما

تا شوی بر مشکلاتم رهنما!

(گروه همخوان: داری داری داری دارام دارام دام

داری داری داری دارام دارام دام دارام دام)

جنابِ سرهنگ چو کردم التماس

توی چشمام خیلی دید هول و هراس

یک کمی آروم شد لحن صداش

گفت آخر این چه کاریست ای داداش

اگه دولتی است ماشین پس چرا

اِس اِم اِس رفته برا گوشی شما؟

گفتم ای سرهنگ قربانت شوم

من که گفتم که راننده ام!

خیلی رک و راست و موجز

خواستیم تا که پلاکش شود قرمز

داده ام شماره ام به تعویض پلاک

اما من نفهمیدم میشم هلاک

خواستم کرده باشم خدمتی

توی ادارمون شده این بدعتی

می خوان وقتی پلاک تغییر بِدَن

شماره موبایل راننده را میدن

حالا این بوده بَرام اومده پیام

شما هر چی که بگید ختمه کلام!

(گروه همخوان: داری داری داری دارام دارام دام

داری داری داری دارام دارام دام دارام دام)

جناب سرهنگ کرد به من نگاه

که ببینه چی بگه تا که نباشه اشتباه

باز پرسید تو که اینجور هراسونی

نکنه کردی باش سگ گردونی؟!

بی خودی نمی رود هیچ پیامک برای کسی

باید اینجا اعتراف کنی و به مجازات برسی!

یا شاید توی ماشین صدای ضبط

با ترانه و آهنگهای بی ربط

داشتی پخش می کردی با صدای بلند،

کرده بودی نئشه و حالا نخند و کی بخند؟!

گفتم ای سرهنگ انصافت کجاست؟

سگ نجس هست اَصَن سگم کجاست؟

ماشین ادارمون ضبط نداره

که یکی بخواد توش آهنگ بذاره!

برای اداره و گزینش و استخدام

تست مرفین داده ایم و همه جور استعلام

پاک پاکیم، شکرِ خدا از همه جهت

بی خودی نزن تو مؤمن تهمت!

حالا هر چی که بوده اون گناه

چه کنیم تا نرویم ما دادگاه؟!

گفت سرهنگ به خنده اومدی

تا جواب پیامک را بِدی

برو اون اتاق پیشِ اون جنابِ سروان

بدهی تعهدی به این شکل و عنوان

که دگر هیچ کجا در خیابان

یا که در جاده ای میان بیابان

خودم و هر کی که در خودرو باشه

چه عقب نشسته یا جلو باشه

حواسش باشه حجاب و روسریش

نشه کشف و نیافته کم و بیش!

(گروه همخوان: داری داری داری دارام دارام دام

داری داری داری دارام دارام دام دارام دام)

لاجَرم چون مرخصیم بود ساعتی

زود پیش سروان رفتم با خجالتی

گفتم اومدم تعهد بدهم ای سروان

آخ از دست پیامکاتون آخ امان!

گفت بنشین و بیا این برگه ها را پُر بکن

زیرش امضا بزن و انگشت بکن!

شنیدم حرفاتُ با جنابِ سرهنگ

ما نداریم با مردم سرِ جنگ!

البته این چیزهایی را که میگم

نشنیده بگیر از من که میگم

هر اداره ای و هر دستگاهی

واسه آمار و نمونه کار گهگاهی

از وظیفه و کار و طرح و برنامه

چند تا پرونده می سازن و می دَن بِش خاتمه

میره تا سال دیگه تا ببینن که چی میشه

کی میشه وزیر و کی وکیل میشه

تشکیل پرونده می دَن باز دوباره

اینها می دونی واس آماره!

تأثیری هیچ نداره این تعهد و این حرفها!

جز خراب کردن اعصاب و این حرفها!

برو خوش باش و خود کن زندگی

هر جور هستی کن خدا را بندگی.

(گروه همخوان: برو خوش باش و خود کن زندگی

هر جور هستی کن خدا را بندگی).

 

دوازدهم مرداد ماه 1398

سید مصطفی جهان بخت