سرنوشت یک خبر: دایه دایه با صدای سقایی!

 

بهار سال ۱۳۸۶ (فکر کنم خرداد بود) تعدادی از مجله ها و نشریاتی را که در روابط عمومی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی لرستان بود و امین کمالوندی مسئول وقت آن روابط عمومی جلوی در گذاشته بود که به آرشیو مطبوعات (انبار) ببرند را ورق می زدم تا شاید مطلب مفیدی داشته باشند. ناگفته نماند که همه آنها از نشریات و فصلنامه های ادارات و روابط عمومی های مختلف مملکت بودند که همه آنها به همین سرنوشت دچار می شوند: انبار! بدون آنکه خوانده شوند.

خلاصه ورق می زدیم و هیچ مطلب به درد خوری در آنها نبود تا اینکه یک نشریه از نشریات صدا و سیما را ورق می زدم که در آن نتایج نظرسنجی برای انتخاب یکصد اثر ماندگار و برتر تاریخ موسیقی ایران اعلام شده بود. نگاهی به اسامی کردم و نام «رضا سقایی» و ترانه «دایه دایه» را در میان اسامی بزرگان موسیقی ایران دیدم و خوشحال از این کشف به امین کمالوندی گفتم که عجب خبری! او هم سریع این خبر را در وبلاگی که در آن زمان برای روابط عمومی ارشاد لرستان راه اندازی کرده بود، منتشر کرد. البته یکی دو خط بیشتر نبود و بقیه خبر زندگی نامه ای از سقایی بود.

این خبر که می خواست انبار شود، تبدیل شد به تیتر اول اخبار لرستان در نشریات و صدا و سیمای لرستان هم در بخش شبانگاهی اخبارش آن را اعلام کرد! البته این علامت تعجب را برای صدا و سیمای مرکز لرستان گذاشتم که خبری نداشتند از این نظرسنجی بالادستی هایشان و همان خبر تنظیم شده دو خطی روابط عمومی ارشاد و زندگی نامه سقایی را خواندند. باز هم رحمت به نشریات و خبرگزاری ها که با کپی پیست کردن از این سایت و آن وبلاگ و کمی هم ویرایش خبر را کامل تر ارائه کردند.

به هر حال نام رضا سقایی در فهرست صاحبان یکصد اثر برتر تاریخ موسیقی ایران قرار گرفت. مرکز موسیقی و سرود صدا و سیما درپی فراخوان بزرگی درخصوص معرفی صد اثر برتر موسیقی کشور توسط آرای یکهزار هنرمند برجسته آثار ماندگار کشور را برگزیدند که در این فهرست اثر زیبا و جاودان «دایه دایه» با خوانندگی رضا سقایی هم دیده می­شد. در بخش خوانندگان برتر هم که تلفیقی از ژانرهای مخلتف معرفی شده­ بود رضا سقایی به واسطه حنجره درخشان و اجراهای ماندگارش و به نمایندگی از آثار مقامی و محلی در فهرست بیست خواننده برتر تاریخ موسیقی ایران انتخاب گردید.

دایه دایه از ملودی های قدیمی منطقه لرستان بوده و در اواخر دهه 30 توسط حشمت الله رشیدی اجرا شده است. در سال 1356 استاد مجتبی میرزاده آهنگ دایه دایه را با یک تنظیم جدید و با صدای زیبا و چپ کوک رضا سقایی خواننده افسانه ای لر، در غالب کاست موتورچی منتشر کرد. گفتنی است محمد میرزاوند دیگر خواننده خوش صدای خرم آباد در زمان جنگ عراق علیه ایران این ترانه را اجرا کرد و اجرای او در ذهن مردم ایران بیشتر مانده است چرا که بارها و بارها در آن سالها از تلویزیون و رادیو پخش می شد.

 

 

ترجمه این ترانه ماندگار موسیقی ایران و مطلب زیر از وبلاگ هنا و منا است که البته ترجمه اش را کمی دست زدم تا روان تر باشد:

http://hena.blogfa.com/post/3605

به جرات مي توان گفت ذهن و گوش مردم هنر ‌دوست ايران و مردم عزيز لرستان، با نغمه‌خوانی در صدای چپ کوک سقايی به موسيقی لری آشنا شد.

آهنگ «دایه دایه وقت جنگه» نمونه اي از آثار ماندگار اين اسطوره موسيقي لرستان مي باشد كه در دوران دفاع مقدس رزمندگان با شنيدن اين آهنگ نيرويي مضاعف در خود احساس مي كردند.

اين آهنگ بعدها توسط هنرمندان ديگري از جمله فرج عليپور، ميرزاوند و ... بازخواني شده است.

دایه دایه یکی از مشهورترین اهنگ های لری است که در مقام سه پا اجرا می گردد. در زبان لری واژه دا  (Daa) به معنی مادر می باشد و کلمات دایه، دالکه و دایا (پیر زن) نیز از مشتقات همین واژه می باشند.

در متن آهنگ دایه دایه نامی از نازی برده شده است، بنا به اقوال موجود منظور از نازی همان نازی خانم بیرانوند از زنان متهور لرستان است که فرزندش نیز از شجاعان زمان خود در لرستان بوده و این تصنیف نیز از زبان پسر برای مادر خوانده شده است.

 

متن ترانه و ترجمه فارسي آهنگ لري -  دايه دايه- با صداي زنده ياد رضا سقايي

 

دایه دایه وقت جنگه

اي مادر! وقت جنگ است 

زینَُ بَرگم بَوَنیت ووُ مادیونم           خَوَرِمه بوُریتو سی هالوُونم

زین و برگم را به مادیانم ببندید و خبر مرا برای دایی هایم ببرید

دایَه دایَه وقت جنگه                   قطارکه بالا سرم پرش دِ شَنگه

ای مادر هنگام جنگ است و قطار (وسيله اي كه فشنگها را آن مي گذارند) بالای سرم پر از فشنگ است

سنگرانه برمنیت لشم در آریت                 بوریتم سی دالکم بونگمه وراریت

سنگرها را خراب كنيد و جنازه ام را در بیاورید و جسد مرا ببرید برای مادرم، برايم ناله و زاري كنید

موتورچي يواش بَرون دالكمه بينِم              شيرش حلال بَكه بلكه بَميرِم

راننده يواش تر برو تا مادرم را ببينم و شيرش را حلال كند شايد كه من مُردم

نازیه تو سی بکو جومه ورته                دُر کِردن دو قورسو شیر نرته

نازنین (مادر) تو لباس تنت را سیاه کن چون شیر نرت را در گورستان در خاک می کنند

دایَه دایَه وقت جنگه                  قطارکه بالا سرم پرش دِ شَنگه

ای مادر هنگام جنگ است و قطار بالای سرم پر از فشنگ است

قلایانه بگردیت چینه و چینه            لشکمه ور داریت کافر نیینه

قلعه ها را دیوار به دیوار بگردید و جنازه ام را بردارید تا کافری (دشمن) آن را نبیند

موتورچي يواش بَرون دالكمه بينِم              شيرش حلال بَكِم بلكم بَميرِم

راننده يواش تر برو تا مادرم را ببينم و شيرش را حلال كند شايد كه من مُردم

کاغذی ره بکنید وو دخترونم            بعدخوم شی نکنن وو دشمنونم

نامه ای بفرستید برای دخترانم تا بعد از من به دشمنانم شوهر نکنند

دایَه دایَه وقت جنگه                   قطارکه بالا سرم پرش دِ شَنگه

ای مادر! هنگام جنگ است و قطار بالای سرم پر از فشنگ است

نازی تو سی بکو جومه ورته                دُر کِردن دو قورسو شیر نرته

نازنین (مادر) تو لباس تنت را سیاه کن چون شیر نرت را در گورستان در خاک می کنند

موتورچي يواش بَرون دالكمه بينِم              شيرش حلال بَكِم بلكم بَميرِم

راننده يواش تر برو تا مادرم را ببينم و شيرش را حلال كند شايد كه من مُردم

دِ قلا کرده وِ در شمشیر وِ دَسش           چی طلا بَرق می زنه لقام اسبش

از قلعه شمشیر به دست بیرون زده و لگام اسبش مانند طلا برق می زند

برارونم خیلیین هزار هزارن              سی تقاص خینه مِه سَر وِر میارن

 برادرانم بسیارند، هزاران هزارند و برای انتقام خون من بر خواهند خواست

اندر حکایت شیخنا و خویش بی هنر

گویند که شیخنا (اعلی الله مقامه الشریف) را خویشی بود مکتب ندیده و بی هنر. روزی شیخ را گفت که یا شیخ از حکومتیان چندی مرید تو هستند، ایشان را فرمانی ده تا مرا در دستگاهی از حکومت منصبی دهند بهر روزی حلال که خود واقفی بر کثرت عائله و قلت معیشتم. شیخنا بر او نگریست و فرمود: والی ی فلان ایالت خواهی شدن؟ یا امیر بهمان لشگر؟ و یا اگر خواهی تا بگویم تو را دبیری ی آستانه ی شاه مملکت منصب دهند. خویش ابرو در هم کرد و گفت که یا شیخ مرا ریشخند می کنی بر مکتب نرفتنم که این مناصب که تو گفتی خود مرد مکتب دیده می خواهد و مرا منصبی چون دربانی و مهتری و آفتابه گیری منظور بود.

شیخنا فرمود: این که تو گفتی مکتب رفته می خواهد و هنرمند، آن که من گفتم هیچ!

 

بیت

ای که شغل و منصبی داری        هیچ سیکل و دیپلمی داری؟

زنی که استکان‌های نقره‌اش را خرج انتشار روزنامه کرد

مطلبی خواندم در خصوص اولین روزنامه نگار زن در ایران که بد نیست آن را در اینجا برای شما بگذارم. البته به نقل از مجله مهر و به آدرس: http://webzine.mehrnews.com/FullStory/News/?NewsId=1072
 
زنی که استکان‌های نقره‌اش را خرج انتشار روزنامه کرد
اولین روزنامه نگار زن ایران که بود؟
 
 

مریم عمید ملقب به مزین السلطنه اولین نشریه زنانه ایران را منتشر کرد

در روزگاری که زنان از ترس برخوردهای حکومتی، سواد دار بودنشان را پنهان می کردند، «مزین السلطنه» اولین نشریه زنانه ایران را راه اندازی کرد. هفته نامه‌ای هشت صفحه ای که در داخل و خارج از کشور منتشر می شد و اگرچه عمر کوتاهی داشت اما تحول بزرگی در دوران مشروطه به حساب می آمد.

مجله مهر: نقل است که ناصرالدین شاه قاجار از سواد داشتن زنان دل خوشی نداشت و برخی از همسران او که می توانستند بخوانند و بنویسند، سوادشان را از شاه پنهان می کردند. مریم عمید، ملقب به مزین السلطنه در چنین فضایی پیش قدم تاسیس یک مدرسه دخترانه شد و بعدها نشریه ای را منتشر کرد که برای اولین بار در تاریخ ایران، مدیر مسئول آن زن بود.

مزین السلطنه که دختر مير سيدرضي رئيس‌الاطباء پزشک قشون ناصرالدين شاه بود تحصيلات خود را نزد پدرش یاد گرفت و به دليل حضورش در خانواده ای تحصيلکرده و با سواد و داشتن ذهني جستجوگر و علاقمند، از برخي تحولات اجتماعي و فرهنگي جامعه و جهان آن روزگار مطلع شد و چون علاقه زيادي هم به آموختن علوم جديد داشت به خواندن زبان فرانسه و آموزش عکاسي مشغول شد.

او که در واقع اولین زن روزنامه نگار ایران است البته اولین نشریه ای که از طرف زنان در ایران منتشر شد نشریه "دانش" نام داشت که در سال 1289 ه- ش توسط "خانم دکتر کحال" همسر میرزا حسین‌خان کحال انتشار ‌یافت. این نشریه در تهران منتشر ‌شد که هفته‌ای یک بار و در هشت صفحه با قطع رحلی و چاپ سربی چاپ می‌شد و علاوه بر ایران در سایر کشورها هم منتشر می‌شد که بعد از یک سال متوقف شد.

شکوفه ای برای زنان

دو سال بعد از تعطیلی "دانش" در سال 1292 ه- ش مریم عمید نشریه ای با عنوان شکوفه منتشر کرد که در واقع این نشریه به عنوان اولین نشریه زنان در ایران شناخته شده است، مزین السلطنه که در شانزده سالگي ازدواجي ناموفق با عمادالسلطنه سالور یکی از شاهزادگان قجر داشت چند سال بعد با قوام‌الحکماء از روشنفکران زمان ازدواج و صاحب دو فرزند شد. همسرش يکي از مشوقان او براي کارهاي فرهنگي‌اش بود. پس از فوت قوام‌الحکماء، او ديگر ازدواج نکرد و تمام وقت خود را صرف امور فرهنگي کرد.

او در سال 1330هـ ق مدرسه‌اي دخترانه با نام "مزيّنيّه" تاسيس کرد. مریم عمید براي ترويج و تشويق تحصيل در سطوح مختلف جامعه، در مقابل دو شاگرد که شهريه پرداخت مي‌کردند يک شاگرد مجاني نام‌نويسي مي‌کرد و با خانواده‌ها قرار مي‌گذاشت که تا پايان دوره تحصيل حق بیرون آوردن بچه‌ها را از مدرسه ندارند.

 اين مدرسه داراي دو شعبه بود. يکي دارالعلم بود که علوم مختلف از جمله خواندن و نوشتن فارسي، عربي، فرانسه، تاريخ، جغرافيا و رياضيات در آن تدريس مي‌شد و دختران در آخر سال تحصيلي توسط وزارت معارف امتحان مي‌دادند و پس از کسب موفقيت در امتحانات مدرک مي‌گرفتند. اين مدرسه در کنار باغ آصف‌الدوله قرار داشت. مدرسه دوم دارالصنايع بود و در آن دختران هنر و فنون از جمله خياطي، قالي‌بافي، جوراب‌بافي و زردوزي... را فرا مي‌گرفتند. اين مدرسه در محله آب منگل واقع بود.معلمين اين دو مدرسه همه تحصيل‌کرده و ازهنرمندان زمان خود بودند.

در واقع مزین السلطنه در کنار مديريت مدرسه، به فعاليت مطبوعاتي خود که همان انتشار نشريه شکوفه بود ادامه داد، سرآغاز این نشريه با اين بيت آغاز می شد:

باد آمد و بوي عنبر آورد                              بادام شکوفه بر سر آورد

روی صفحه اول این نشریه نوشته شده بود: "صاحبه امتیاز و مدیر مسئوله مزین السلطنه صبیه مرحوم آقا میرزا سید رضی رئیس الاطبا، روزنامه ایست اخلاقی، ادبی، حفظ الصحه اطفال، خانه داری، بچه داری، مسلک مستقیمش تربیت دوشیزگان و تصفیه اخلاق زنان راجع به مدارس نسوان عجالتا گاهی دو نمره طبع می شود."

 از نسخ و نستعلیق تا کاریکاتور

نشریه شکوفه در سال 1330 اولين شماره‌اش به چاپ رسيد و به مدت چهار سال (77 شماره) تقريباً هر دو هفته يک بار منتشر مي‌شد. این نشریه در چهار صفحه با خط نسخ نوشته مي‌شد که از شماره پنجم نگارش آن نستعليق شد و از سال دوم به بعد با حروف سربي به چاپ رسيد. در صفحه آخر يک کاريکاتور داشت که مرتبط با موضوع هر شماره بود.

 کاريکاتورها از سال سوم به بعد چاپ نشد. انتشار نشريه با شروع جنگ جهاني اول نظم خود را از دست داد. مطالب شکوفه اعم از خبر، مقاله و کاريکاتورها، همگي براي تشويق به تعليم وتربيت دختران، مبارزه با خرافه، رمال و فال‌گيري، طب خانگي در مقابل طبيبان تحصيل‌کرده، آموزش هاي صحيح بهداشتي، آداب معاشرت، فعاليتهاي اجتماعي و... بود. مزين‌السلطنه در کنار مقالاتي که براي آموزش زنان داشت پيامها و آموزه‌هايي نيز براي مردان داشت و هميشه آنها را در احترام گذاشتن به زنانشان تشويق مي‌کرد و زن و مرد را در زندگي خوب همراه و درکنار يکديگر مي‌ديد.

 بولتن انجمن همت

مریم عمید علاوه بر این فعاليت ها از اعضا "انجمن همت خواتين" هم بود. اين انجمن در سال 1323ه ق توسط مديران مدارس دخترانه به رياست خانم نورالدجي تأسيس و هدف آن مبارزه با اجناس خارجي و منع واردات اين محصولات بود. يکي از تحريم ها منع خريد منسوجات خارجي بود، قرار بر اين شد که تمامي مدارس دخترانه اعم از معلمين و دانش‌آموزان همگي از پارچه‌هاي ايراني استفاده کنند و هر کس سرپيچي کرد از مدرسه اخراج شود و هيچ مدرسه ديگري نام آن دانش‌آموز را ننويسد. به اين ترتيب در عرض يک ماه حدود پنج هزار نفر به اين تحريم پيوست. مزين‌السلطنه در نشريه شکوفه فعاليت ها و سخنراني هاي مربوط به اين انجمن را انعکاس مي‌داد و اين نشريه به عنوان سخنگوي انجمن فوق درآمده بود. او در گسترش اين تفکر نقش بسزايي داشت.

 
به جنگ خرافات

نشریه شکوفه بیش از هر چیز روی تربیت دوشیزگان و اخلاق زنان و مدارس زنانه تمرکز داشت. اما برای تعیین روش این نشریه باید دوران انتشار آن را به دو قسمت تقسیم کرد، در حالی که شکوفه از آغاز انتشار تا شماره 10 سال دوم بیشتر مقالات خود را به ترویج علوم و فرهنگ در بین زنان، طراز اداره مدرسه، وضع مدارس دخترانه و چگونگی پیشرفت آنان اختصاص داد از شماره 10 تا پایان انتشارش به صورت ارگان انجمن همت خواتین و مدیران مدارس نسوان در آمد و به بسط و تبلیغ نظرهای انجمن پرداخت.

در این زمان همچنان که محتوای مقالات سیاسی تر می شد، مسائلی چون استقراض از دولت های خارجی، امتیازاتی را که بدون شک در مقابل باید به دول تسلیم کرد، استقلال ملی، مبارزه با نفوذ بیگانگان و وظایف زنان را در این باره مطرح کرد و در حالی که بر کوشش زنان در راه اعتلای وطن تاکید می کرد. آنها را در این راه همپای مردان می دانست. به هر روی در هر دو نیمه، موضوع مدارس نسوان و تحصیل زنان مضمون همیشگی نوشته های شکوفه را به خود اختصاص می داد.
بعد از سواد آموزی مبارزه با خرافات رایج و تقبیح آداب و رسوم و عقاید عقب افتاده متداول در میان زنان از دیگر مباحث مهم این نشریه بود. شکوفه همچنین وضعیت زنان در دیگر نقاط دنیا به ویژه در اروپا را مطرح کرد و آن را از اساسی ترین راه های آگاهی یابی زنان در ایران دانست .به این ترتیب با توجه به این که روزنامه شکوفه بیشتر در مدارس دخترانه دربین مدیران و آموزگاران و دانش آموزان زن انتشار می یافت، اهمیت تاثیر مستقیم آن در بین زنان آن روزگار انکار ناپذیر بوده است.

 وقتی مزین استکان های نقره را فروخت

مزین السلطنه اگرچه زن روشنفکری بود که فعالیت های اجتماعی اش، او را به چهره ای مبارز در دوره مشروطه تبدیل می کرد، با این حال زنی بود که زندگی شخصی اش را با تمام مختصات عرفی زنانه حفظ کرده بود؛ تمام کارهای خانه اش را خودش به تنهایی انجام می داد و در راه توسعه و ادامه انتشار روزنامه که در آن زمان ناشر افکار مترقی زنان به حساب می آمد، از هیچ کوششی دریغ نکرد.

حتی به گفته یکی از نزدیکان مریم عمید او یک بار تمام جا استکان های نقره خود را فروخت تا بتواند مخارج چاپ نشریه شکوفه را بپردازد و در اثر عشق و علاقه مفرط در این راه کلیه اموال و دارایی خود را صرف کارهای اجتماعی و فرهنگی کرد.

مريم خانم مزين‌السلطنه عميد در سال 1337ه ق / 1298ه- ش در اوج فعاليت هاي خود در سفری که به سمنان داشت بر اثر عارضه قلبي درگذشت. اما با مرگ او نه تنها از حضور زنان در عرصه های اجتماعی کم نشد بلکه اقدامات ماندگار او به عنوان یک زن در آن دوران خفقان شروعی شد برای حضور زنان دیگری که از اندرونی ها بیرون آمدند و در عرصه های مختلف خود را چنان نشان دادند که تا به حال نامشان ماندگار مانده است.

 زهره شریفی

بهروز با تعصب!

بهروز وثوقی، همشهری با تعصب خرم آبادی، برای ریاست جمهوری ثبت نام کرد!

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

از هر چه بگذریم حضور بهروز خان را خوش است!

فراخوان جایزه ی ادبی «شعر آوانگارد»

 

پوستر آوانگارد1

سایت ادبی «آوانگاردها» به دنبال شعری همگام با جهان معاصر و درک حضور دیگری، فراخوان شعر خود را منتشر می کند:

 

این فراخوان تمام گونه ها و تجربه های شعر آزاد را که گوشه چشمی به فهم امواج هنری _ادبی و تحولات جهان پیرامون دارند، با آغوش باز می پذیرد.

 

از آنجا که انگیزه از این فراخوان، انتخاب شعر های برگزیده، از دیدگاه نه تنها شاعران، بلکه اساتید دیگر هنرهاست، در داوری نهایی علاوه بر شاعران مطرح، بزرگان و اساتید دیگر هنرها  نیز حضور خواهند داشت.

 

توجه:  این داوران هیچ وابستگی، ارتباط  یا عضویتی در سایت آوانگاردها ندارند و تنها برای حمایت از شعر معاصر و در پاسخ به درخواست جمعی از جوانان شاعر، با مهرِ خود  دراین نگاه نو ما را همراهی خواهند کرد.

 

داوران نهایی:

 

یدالله رویایی (شاعر)، عباس معروفی (داستان نویس)، حسین علیزاده (آهنگساز)، حسین پرنیا (آهنگساز)، قباد شیوا (گرافیست)، اسماعیل عباسی (عکاس)، احمد میراحسان (شاعر، فیلمساز)، محمد تهامی نژاد (مستند ساز)، خسرو حکیم رابط (نمایشنامه نویس)، منصور خورشیدی (شاعر)، بهزاد خواجات (شاعر)، پیروز کلانتری (مستند ساز)، محمد آزرم(شاعر)، مهرداد فلاح (شاعر)، علی اکبر ولدبیگی (فیلم ساز)، محمد خداشناس (نقاش).

 

دبیر برگزاری:

احمد بیرانوند

 

شرایط ارسال آثار:

 

قالب: شعر آزاد

حداکثر سه شعر (در محیط ورد ارسال گردد(

به همراه آثار مشخصات کامل و تلفن ضروری ارسال شود.

تمامی فارسی زبانان می توانند در این فراخوان شرکت کنند.

 

مهلت ارسال آثار: ۱۳۹۲/۰۳/۲۰

 

پست الکترونیکی:

                                                                                                 avangard92@yahoo.com

 

                                                                                                 avangardha@yahoo.com

 

آدرس سایت:

                                                                                                  www.avangardha.com            

 

 

از نفرات برگزیده طی مراسمی تقدیر به عمل خواهد آمد.

 

اخبار از طریق سایت آوانگاردها قابل پیگیری است.

خالی از خلل است

سایه های بنفش

در افق دوردست.

 

"شبه هایکویی" امروز گفتم، تقدیم به دوستان! البته نقد و نظر فراموش نشود!

My "haiku like" poem for friends! Comment, please!

 

Free from affliction

Purplish shades

On the distant horizon.