مصاحبه من با هفته نامه بامداد لرستان در سه شنبه 14 دی 1400 / سال بیست و پنجم / شماره 969
گفت و گو با سید مصطفی جهانبخت هنرمند برجسته و صاحب سبک لرستانی:
سوژه ها همیشه در اطراف ما هستند
گزارش: حامد چنگایی
سید مصطفی جهانبخت از چهره های هنری برجسته و فعال لرستانی است که در زمینه کاریکاتور و کارتون کار می کند. هنرمندی صاحب سبک و پر کار اما بی ادعا و فروتن. این هنرمند خوب، در عرصه ادبیات نیز صاحب اثر است کما اینکه کتابی در رابطه با اشعار مهستی گنجوی را از او می شناسیم. همچنین تبحر و تسلطی خاص بر زبان انگلیسی و امر ترجمه دارد. هرچند سید مصطفی جهانبخت بخاطر تواضع ذاتی خود از مصاحبه گریزان است اما با اصرار فراوان بامداد لرستان بالاخره هفته گذشته با او به گفت و گو نشستیم که حاصل این گفت و گو اکنون پیش روی شماست تا بهتر و بیشتر هنرمندان خود را بشناسیم.
- ابتدا در رابطه با کارتون توضیح بدهید که چیست و کارتونیست کیست؟
جهانبخت: کارتون نوعی از طراحی است که با سادگی در ترسیم به بزرگ نمایی یا کوچک نمایی در مشخصات بارز سوژه می پردازد و به طور ویژه به طراحی هایی گفته می شود که در روزنامه ها و مجلات منتشر می شود و به مسائل و مشکلات سیاسی و اجتماعی و نقاط قوت و ضعف آنها توجه دارد. البته با همین عنوان، فیلم های انیمیشن کارتونی را هم داریم که به آنها نیز کارتون می گویند و به شخصی که ترسیم کننده کارتون است کارتونیست گفته می شود.
- آیا باید بین کاریکاتور وکارتون فرق قایل شویم؟
جهانبخت: در مورد تعاریف این دو باید بگویم که کارتون و کاریکاتور تقریباً تعریف مشترکی دارند و تفاوتشان فقط در سوژه ای است که به آن می پردازند. سوژه در کارتون ممکن است فرد یا حیوان یا شیء و یا حتی یک تفکر و ذهنیت باشد. اما در کاریکاتور سوژه فقط انسان و ویژگی های بارز چهره و اندام او است که بزرگ نمایی یا کوچک نمایی می شود، آن هم به صورتی که چهره فرد برای بیننده قابل تشخیص باشد. در حقیقت کاریکاتور به نوعی جزئی از کارتون است.
- درمورد زبان کاریکاتور وکارتون توضیح دهید که چطور با مخاطب ارتباط برقرارمی کند؟
جهانبخت: سؤالی پرسیدید که جوابش بسیار طولانی است! اما در حد فرصتی که هست تا جایی که بتوانم کوتاه پاسخ می دهم. در اصل هنر به نوعی یک رسانه است و می دانیم که رسانه برای انتقال پیام هست. پیام این رسانه ای که هنر نام دارد، چه تئاتر باشد، یا فیلم و یا موسیقی، تنها زمانی توسط مخاطب درک می شود که زبان آن را بداند! در هر رسانه، اولین گام برای درک پیام، دانستن آن زبانی است که پیام با آن منتشر می شود. اگر شما بدون آنکه زبان ژاپنی را بدانید، پیام یک رسانه ژاپنی را ببینید، با آن ارتباط برقرار نخواهید کرد. کارتون و کاریکاتور نیز که زیرمجموعه هنرهای تجسمی محسوب می شوند، رسانه ای هستند که از زبان بصری استفاده می کنند. هنرمند کارتونیست و کاریکاتوریست با این رسانه در تلاش است تا با زبانی ساده و با استفاده از کمترین عناصر بصری با مخاطبین ارتباط برقرار کند. اما همین سادگی و استفاده از کمترین عناصر بصری، کارتون و کاریکاتور را به استفاده از زبان و بیان طنزآمیز، کنایات، ایهام و اشاره، استعاره ها و نمادها هدایت می کند. بنا بر این مخاطب باید به مجموعه ای از این نمادها و اشارات و کنایات نیز آشنایی داشته باشد. به عنوان مثال، صندلی وسیله ای برای نشستن است اما ممکن است نمادی از قدرت و حکومت در نظر گرفته شود. حال اگر در کارتونی یا کاریکاتوری به جای سر یک شخصیت، یک صندلی قرار گرفته باشد، معنی آن بدون دانستن معنی نماد صندلی درک نخواهد شد. در حقیقت مخاطب باید از الفبای سواد بصری و اصول زیبایی شناسی تصویر و همچنین از نمادها و نشانه های تصویری رایج در فرهنگ و بالطبع در ادبیات و هنر آشنایی نسبی داشته باشد تا بتواند با یک اثر کارتون ارتباط برقرار کند.
- عموماً شما سوژه را انتخاب می کنید یا سوژه به سراغ شما می آید؟
جهانبخت: سوژه ها همیشه در اطراف ما هستند. فقط باید کمی دقت کنیم و از بین آنها دست به انتخاب بزنیم. سوژه ای که تکراری نباشد یا اگر تکراری بود نوع ارائه آن تکراری نباشد. البته گاهی هم سوژه ای از دور همه را کنار می زند و خودش را نشان می دهد!
- از چه زمانی و چطور به سمت این بخش تمایل پیدا کردید؟
جهانبخت: پدرم فرهنگی بود و تا به یاد دارم همیشه کاغذ و قلم در خانه ما به وفور یافت می شد و مهمترین سرگرمی کودکی ما، طراحی و نقاشی بود. یکی دیگر از سرگرمی های ما در سالهای جنگ عراق ضد کشورمان، خواندن مجلات و روزنامه ها بود. مادرم مجله «زن روز» می خرید و هر وقت من همراهش بودم از دکه روزنامه فروشی در سبزه میدان، «کیهان بچه ها» را با آن تصویرسازی های کارتونی برای من می خرید. مجلات «دانستنیها»، «کیهان ورزشی» و «دنیای ورزش» هم در خانه اقوام پیدا می شد که گاه گاهی در آنها کارتونی چاپ شده بود. در همان سالهای جنگ، نشریه «فکاهیون» هم چند باری برای من خریدند که کارتون ها و کاریکاتورهای اساتید بزرگی در آن چاپ می شد. پس از جنگ هم که نشریات «طنز و کاریکاتور» و «گل آقا» منتشر شدند، در تربیت بصری ما و آشنایی با کارتون بسیار مؤثر بودند. همه اینها دست به دست هم دادند تا بدون داشتن مربی در زمینه کارتون و کاریکاتور گاه گاهی کارهایی انجام بدهم. اما به صورت رسمی با شروع فعالیت «خانه کاریکاتور لر» توسط هنرمند هم استانی جناب آقای «داود یاراحمدی» در سال 1375 به جمع کارتونیستها و کاریکاتوریستهای آن روزهای خرم آباد وارد شدم.
- گفتید در آن روزها، مگر این روزها کارتونیستها و کاریکاتوریستهای خرم آباد کجا هستند؟
جهانبخت: در آن روزها حدود هشتاد نفر عضو خانه کاریکاتور لر بودند که البته شاید شصت نفری از آنها هنرجو محسوب می شدند، اما هنرجویانی بودند که آثارشان از کارتونیستهای خوب کشور چیزی کمتر نداشت. با مهاجرت بعضی از اعضای اصلی برای تحصیل و کار به سایر نقاط کشور در آن زمان، کم کم خانه کاریکاتور و اعضایش از هم پاشیده شد. به قول معروف که می گویند «غم نان اگر بگذارد»، غم تأمین معاش نگذاشت جمع کارتونیستهای خرم آباد جمع بماند!
- یعنی در استان ما یک هنرمند، به خصوص در رشته هایی مثل رشته شما، نمی تواند از طریق پرداختن حرفه ای به هنر زندگی اش تأمین شود؟
جهانبخت: امیدوارم از پاسخی که می دهم سوءبرداشت نشود! کارتون و کاریکاتور برای انتشار و انتقال پیام نیاز به رسانه های مکتوب و مجازی دارند. قبل از هر جایی همین نشریات و خبرگزاری های استان را نگاه کنید. کاری ندارم به خبرگزاری ها و نشریات سراسری که متصل به جاهای خاص هستند و این را هم می دانم که اوضاع نشریات چاپی مستقل و رسانه های آنلاین هم زیاد خوب نیست. اما چند تا از آنها ستون کارتون و کارتونیست و کاریکاتوریست دارند؟ چند تا از آنها عکاس استخدام کرده اند و برای عکس هایش هزینه می کنند؟ کدام خبرگزاری و پایگاه خبری مستقل به نویسندگانش حق التألیف می دهد؟ همه اینها به کنار، کدام اتحادیه و صنف هنری و مطبوعاتی در مورد حقوق مادی و معنوی آثار هنرمندان و نویسندگان پیگیر بوده است؟ حتماً دیده اید که بعضی اوقات اثر یک هنرمند یا یک نویسنده را بدون اطلاعش و یا حتی بدتر بدون ذکر نامش در رسانه ای منتشر کرده اند. وقتی حقوق مادی و معنوی آثار هنرمندان و نویسندگان برای رسانه ای اهمیت ندارد، چطور آن رسانه می خواهد از حقوق مردم دفاع کند؟ به نظرم هیچ هنرمندی از طریق رسانه های استان و حتی رسانه های سراسری در زمینه هنر کارتون و یا حتی نوشتن نمی تواند زندگی اش را تأمین کند. حالا البته وضع رسانه های سراسری هم بهتر از استانی ها نیست، مگر آنها برای یک اثر کارتون یا عکس یا نوشته و مقاله چقدر پرداخت می کنند؟! پول یک کیلو هویج هم نیست!
- اصولاً اقتصاد هنر در استان می تواند گرداننده زندگی هنرمندان باشد؟
جهانبخت: در این استان بستگی دارد در چه رشته ای باشد. مثلاً هنرمندان موسیقی با استقبالی که مردم از آموزش موسیقی و یا برپایی کنسرتها می کنند وضع نسبتاً بهتری دارند. البته نه همه آنها بلکه تعدادی که به سطحی رسیده باشند که بتوانند کلاس و کنسرت برگزار کنند که آن هم فصلی است و دائمی نیست. اما بسیاری دیگر از هنرمندان در رشته هایی مثل تئاتر و هنرهای تجسمی در استان فرصت های چندانی ندارند و حتی بهتر است بگویم اصلاً فرصتی ندارند تا از طریق هنرشان امرار معاش کنند. اصولاً اقتصاد هنر در جایی رشد خواهد کرد که اقتصاد آن به حدی پیشرفت کرده باشد که مردمانش حالا برای پر کردن جاهای خالی زندگیشان به هنر هم نگاهی کنند. مگر استان ما استانی پیشرفته از لحاظ اقتصادی است که بخواهیم اقتصاد هنری اش رشد کرده و پیشرفته باشد؟ همین می شود که مهاجرت هنرمندان هم استانی به تهران و حتی خارج از کشور را شاهدیم!
- به نظرشما خوب است که هنرمندان شغلی درکنار هنرشان داشته باشند یا نه؟ یا اینکه وقتشان صرف کار حرفه ای هنر شود؟
جهانبخت: در ایران باید شغل دیگری داشته باشید و برای دل خودتان هنر را دنبال کنید. این امر هم موجب می شود که هنر حرفه ای نشود. تعداد اندک هنرمندان حرفه ای در ایران نشان دهنده این هست که هنر هنوز حرفه ای نشده است، حتی در سینما! سینمایی که اصولاً باید نتیجه همه هنرها و حتی نتیجه صنعت باشد! نه صنعت ما پیشرفت کرده و نه هنر ما! هر چه داریم از قدیم داشته ایم و از قدیم هم گفته اند: «داشتم، داشتم، حساب نیست».
- بین کار و هنرتان چطور ارتباط برقرارمی کنید؟
جهانبخت: کار من از بخت و اقبال خوب در ارتباط مستقیم با دوستان هنرمند و ادیب و فرهیخته هم استانی است. در اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی لرستان به عنوان کارشناس امور مؤسسات فرهنگی هنری در تشکیل پرونده و صدور مجوز مؤسسات به این دسته از دوستان خدمت می کنیم. گاهی که به ما سری می زنند و برای کار اداری مراجعه می کنند، گپ و گفتی می کنیم و از احوالشان با خبر می شویم. در همین صحبت ها بعضی سوژه های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی را با هم مرور می کنیم و نتیجه اش بعضی اوقات می شود کارتون یا نوشته و یا شعری!
- راستی دستی هم در نویسندگی دارید! یک کار تحقیقی در رابطه با مهستی گنجوی از شما مطالعه می کردم که خیلی خوشم آمد. به تحقیق و تالیف هم علاقه دارید؟ در مورد این اثر توضیح می دهید؟
جهانبخت: سپاس از لطف شما! بله! گاه گاهی در کفش دوستان شاعر و نویسنده، نوک پایی می زنیم! راستش کتاب «مهستی گنجوی، تصویرگر کلمات» نگاهی است بر مسأله بیان در رباعیات این بانوی شاعر عهد سلجوقی که کمتر به او پرداخته شده است. تعدادی از رباعیات او را از نظر تشبیهات، کنایات و سایر مسائل بیانی مورد بررسی قرار دادم. این عناصری که گفتم در خلق تصاویر در شعر جایگاه ویژه ای دارند. مهستی گنجوی هم با ظرافت های بسیار در رباعیات خود از آنها استفاده کرده و شعری قوی دارد. بی اغراق بگویم شاید این اولین کتاب در زمینه نقد و معرفی شعر مهستی است.
- با کارترجمه چطور؟ به نظر من از مترجمین خوب هستید.
جهانبخت: ممنونم که این نظر را نسبت به من دارید! راستش فقط یک ترجمه مشترک از من با دوست هنرمند بزرگوارمان آقای «عیسا امیری چولاندیم» توسط انتشارات «فرهنگسرای میردشتی» با نام «طراحی صنعتی؛ نگرش ها، شیوه ها» در سال 1394 منتشر شده است. گاه گاهی هم شعری یا مطلبی که نظرم را جلب کرده، ترجمه می کنم و با لطف دوستانی مثل دکتر «احمد بیرانوند» که از شاعران هم استانی و صاحب سایت ادبی «آوانگاردها» است در آنجا یا در وبلاگ شخصی خودم و یا صفحات دنیای مجازی منتشر می کنم. پس خیلی مانده تا مترجم خوبی باشم!
- هیچ به این فکر کرده اید که ترجمه را حرفه ای ادامه بدهید؟
جهانبخت: ترجمه هم مثل خیلی کارهای دیگر وابسته به اوضاع اقتصادی است که وضعش را بهتر می دانید. بازار نشر را هم که می دانیم اوضاعش چطور است. کتابی چاپ می شود با پنجاه نسخه! صد نسخه! چیز دیگری که هست، اینکه مترجمی چند سال روی کتابی کار کرده و منتشر شده؛ ناگهان می بینید همان ترجمه را با ویرایش یا بدون ویرایش، یک انتشاراتی که نه؛ بلکه چند ناشر دیگر هم وارد بازار کرده اند! بعضی قوانین حفظ حقوق مادی و معنوی آثار یا همان copy right در ایران وجود دارد؛ اما مثل خیلی از قوانین دیگر ضمانت اجرایی ندارد! ضمانت اجرای نقض حقوق مالکیت ادبی و هنری میتواند کمک کننده باشد به حفظ بیشتر حقوق پدیدآورندگان آثار. در ایران قوانین متعددی در این زمینه وجود دارند. قانون حمایت از حقوق مؤلفان و مصنفان و هنرمندان، قانون ترجمه و تکثیر کتب و نشریات و آثار صوتی، قانون حمایت از حقوق پدیدآورندگان نرم افزارهای رایانه ای، قانون مطبوعات و قانون اصلاح قانون مطبوعات؛ که همگی به صورت پراکنده در سالهای مختلف مصوب شده اند. حدود سال 1390 هم البته لایحه جامع حمایت از حقوق مالکیت ادبی و هنری و حقوق مرتبط که در آن به صورت یکپارچه به بحث ضمانت اجراهای نقض حقوق مالکیت ادبی و هنری پرداخته شده توسط دولت وقت به مجلس داده شده که متأسفانه هنوز به تصویب نرسیده است. همچنین ایران عضو هیچ کدام از کنوانسیون های بین المللی مرتبط با حقوق مؤلفین نیست. برای مثال «موافقتنامه تریپس» را اگر ایران بپذیرد، آثار پدیدآمده در ایران در هر کجای جهان شامل حفظ حقوق مالکیت مؤلفین خواهد بود.
- صحبت پایانی!
جهانبخت: ممنون از لطف شما!