برو زن بگیر بدبخت! *
سر کلاس دارم تند تند حضور و غیاب می کنم: ... عبدالعلی حق وردیان ...
صدای خیلی نازکی میگه: بله!
سرم رو میارم بالا. یه دختر خیلی ریزه میزه هست با آرایش غلیظ!
نگاه متعجب من رو که میبینه میگه: آقامون هستن! نمیرسن بیان من بجاشون میام!
نامردی نکرد تا آخر ترم همه جلسه ها رو اومد. جزوه هم می نوشت. شوهرش هم بیست گرفت!
*برگرفته از:
http://www.google.com/reader/item/tag:google.com,2005:reader/item/3a43fa3c931a2526
+ نوشته شده در شنبه بیست و هفتم آذر ۱۳۸۹ ساعت 8:19 توسط سيد مصطفي جهانبخت
|