شجریان vs ناظری!

دیروز که این تصویر را دیدم کلی به خالق آن تبریک گفتم. طنز بسیار زیبا و قشنگی است. لبخندی زدم و شور و شعف بسیار زیادی از دیدنش برایم حاصل شد و حتی آن را تصویر دسکتاپ کامپیوترم گذاشتم. ای کاش بدانیم که این فقط یک تک فریم است یا قسمتی از یک پروژه انیمیشن.

به هر حال با آمدن بازی های کامپیوتری خیلی از بچه ها و بزرگترها سرگرمی شان شده است جلوی مانیتور نشستن و دکمه ها را فشار دادن و ... چه سه تارها و کتاب هایی که روی طاقچه خاک نمی خورند!

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

جل الخالق از جماعت کتابخوان این مملکت!

همین طوری جهت وبگردی گفتم ببینم پر بازدیدترین کتابهایی که در ایران هست و خوانندگان ایرانی آنها را می خوانند، کدام کتابها هستند که برخوردم به سایت «کتابخانه دیجیتال سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران» و در آنجا لینکی بود که در آن عنوان شده است: « 10 گزينه برتر منابعي كه بيشترين بازديد را داشته اند بيابيد» که در پایین سایت قرار دارد.

با نمايش 10 گزينه برتر به فهرست کتابهای زیر برخوردم:

ده گزينه برتر 

1 .  ق‍راب‍ادی‍ن‌ ح‍ک‍ی‍م‌ ش‍ف‍ائ‍ی‌ 

ش‍ف‍ای‍ی‌ م‍ظف‍رب‍ن‌ م‍ح‍م‍دح‍س‍ی‍ن‌ 

تاريخ انتشار:  1387/10/25

2 .  رساله‌ای ناشناخته در سحر و طلسمات 

تاريخ انتشار:  1389/11/16

3 .  م‍ف‍ات‍ی‍ح‌ ال‍م‍غ‍ال‍ی‍ق‌

م‍ح‍م‍دم‍ح‍م‍ود ده‍دار م‍ت‍خ‍ل‍ص‌ ب‍ه‌ ع‍ی‍ان‍ی‌ 

تاريخ انتشار:  1387/10/24

4 .  طب الائمه 

تاريخ انتشار:  1387/10/14

5 .  دس‍ت‍ور م‍ع‍م‍ا   

ح‍س‍ی‍ن‌ب‍ن‌ م‍ح‍م‍د ح‍س‍ی‍ن‍ی‌ ن‍ی‍ش‍اب‍وری‌ 

تاريخ انتشار:  1387/10/22

6 .  عجائب‌المخلوقات (ترجمه)[نسخه خطی] 

زکریا بن محمد ,قزوینی , ۶۰۵؟ - ۶۸۲ ق. 

تاريخ انتشار:  1388/12/11

7 .  [رس‍ال‍ه‌ در] رم‍ل‌, رس‍ال‍ه‌ در رم‍ل‌ 

 [ب‍ه‌خ‍ط ع‍ل‍ی‌اک‍ب‍ر ال‍ت‍ف‍رش‍ی‌] 

تاريخ انتشار:  1387/10/10

8 .  قرابادین مجمع‌الجوامع[نسخه خطی]

میر محمد حسین بن محمد هادی عقیلی خراسانی شیرازی 

تاريخ انتشار:  1389/6/19

9 .  زبده الرمل

محمد معین 

تاريخ انتشار:  1387/10/29

10 .  راهنماي بخش كاربران سيستم كتابخانه ديجيتال 

 حامد گل شناس 

تاريخ انتشار:  1389/5/30

 

اگر خوب دقت کنید هشت کتاب از این کتابها مربوط به کتب رمل و اسطرلاب و گره گشایی با سحر و جادو است!

جالب است که خوانندگان ایرانی، به خصوص از نوع دیجیتال آن، کتابهایی با این مضامین را می خوانند.

 

حکایت دختر به دوش بردن شیخنا

آورده اند که شیخنا (اعلی الله مقامه) بر راهی با مریدان همی رفت. ظهر بر رودی رسیدند که بر آن جز بر آب زدن راهی به آن سوی نبود. دختری زیباروی بر کرانه نشسته بود. شیخ پرسیدش که در این گرما بر کرانه ی این رود چه می کنی که دخترک پاسخ داد خانه مان بر آن سوی رود است و پل شکسته و منتظرم تا شاید قایقی در رسد و به آن سوی رود روم.

شیخ دختر را به دوش کشید و به رود زد و دختر را در آن سوی بر زمین نهاد و دختر برفت. مریدان در آن سوی انگشت می گزیدند و حیرت کردند و دم نزدند.

آن گاه که نماز مغرب را به جای آورند مریدان گفتند که یا شیخ عجب داریم از چون تویی که مراعات شرعیات از حلال و حرام را به مردمان می آموزی و خود چنین فعل حرامی کردی و نامحرمی را بر دوش کشیدی.

ای که حلال از حرام دانستی       از چه رو دادت این بدمستی

شیخ نعره زد و بر زمین افتاد. چون به هوش آمد مریدان گفتندش که بر این معصیت که کردی چنین از هوش برفتی؟ شیخ پاسخ داد که وای بر شما! من از آن سوی رود تا به این سوی، دختری به دوش کشیدم و شما از نماز ظهر تا نماز مغرب خیالش را بر دوش می کشید؟!؟

مریدان شرمنده به پای شیخ افتادند و توبه کردند.